...

 

 

 

 

 

 http://s1.picofile.com/file/7562818709/hoseinfatme.jpg

 

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است

دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است

کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده

گهواره نیست دست خودت را تکان نده

با دست های بسته مزن چنگ بر رخت

با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

بس کن رباب حرمله بیدار می شود

سهمت دوباره خنده انظار می شود

ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود

از روی نیزه رأس عزیزت رها شود

یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده

دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

گرچه امید چشم ترت نا امید شد

بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تکان مده

با خنده خواب رفته تماشا نمی کند

مادر نگفته است و زبان وا نمی کند

بس کن رباب زخم گلو را نشان مده

قنداقه نیست  دست خودت را تکان مده

دیگر ز یادت این غم سنگین نمی رود

آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود

این گریه ها برای تو اصغر نمی شود 

                                                                    حسن لطفی 

 

 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
قصه گو یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ب.ظ

بمیرم برای رباب که یک روزه هزار بار مرد و زنده شد
بمیرم برای رباب که تا ابد در آرزوی لبخند دوباره ی اصغرش ماند....
بمیرم برای رباب که داغ حسین و اصغر و اکبر دید و ....

والفتح چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:07 ب.ظ http://www.valfath.ir

بسم الله...

دعوتین به خواندن " آیه عصر عاشورا "........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد